عروسی سنتی کرمانجی:
هر از چندی، صدای سورنا و دهل در کوه و دشت میپیچد، ضرب آهنگ قلبی با قلب دیگر هم نوا میشود. شور، شادمانی و عشق درهم تنیده است. بوی اسپند، سرخی سیب و انار، لبخند بر لبها، نجابت اسب عروس، هلهله و شادی مرد و زن، پیر و جوان، دستهای به شوق بالا رفته تا در گرفتن انار از هم سبقت بگیرند، همه و همه یعنی باز عروسی کرمانج ها است.
«عامل ماندگاری فرهنگ کرمانج های شمال خراسان وجود عروسیهای سنتی و موسیقی کردی است » علاوه بر حفظ زبان، برخی اصالت های فرهنگی نیز حفظ شده اند. و این اصالت کرمانج ها که ریشه در دیرینگی و اشتراک باورها دارد در عروسی ها بیشتر نمایان است و اینجاست که آن ها عروسی را عزیز میدارند و حرمت مینهند. و گاه عروسی های کردی سه شبانه روز به طول انجامیده است که امروزه به 24 ساعت کاهش یافته است.
مراسم خواستگاری و شیرینی خوری:
زندگی ایلی و قبیله ای، همراز کوه و رود بودن به کرمانج صمیمیتی شیرین بخشیده است و این عشق ایلیاتی را بی پیرایه کرده است. زندگی در دامان طبیعت سبب شده است که دو جوان کرمانج همدیگر را عاشقانه دوست داشته باشند. ازدواج معمولا درون قبیله ای بوده است و جوان بروز عشق را با زبان بی زبان گاه در باغ و مزرعه گاه در کنار زلالی چشمه ای گاه در پیچ و خم راه کوهستان، گاه در هنگام فرود آمدن ایل و برافراشته شدن چادر و یا در هنگام کوچیدن ایل، در قالب نگاه و لبخند به یارش رسانده است ولی حجب و حیای ایلیاتی اجازه خیره سری به او نداده است و به خاطر این یار دوستی است که در بین کردهای خراسانی به کمتر ترانه، ضرب المثل و... برمیخوریم که مفهوم طلاق را داشته باشد.
دختر و پسر قبلا یکدیگر را دیده اند، بی آنکه چیزی بگویند خاطرخواه هم شده اند. خانواده پس از گفت و گو و مشورت، زنها را به سمت خانه دختر مورد نظر روانه میکردند. زنها نزدیکان خواستگار بودند. اگر منش و خلق و خو و جمال و کمال دختر را پسندیدند با ایما و اشاره و کنایه خواسته شان را بیان میکنند.
خانواده دختر نیز پس از مشورت، در صورت مساعد بودن نظر خانواده، موضوع را به اطلاع خواستگاران میرسانند. تاکنون زنها نقش آفرین بوده اند، زنها به راحتی میتوانستند با فرزندانشان همکلام شوند. حالا مردها به عنوان تصمیم گیرنده نهایی وارد عرصه میشوند.
در خواستگاری رسمی، خانواده دختر ترتیب شامی را میدهد برخی از نزدیکان دختر نیز دعوت میشوند. پدربزرگ، عمو، دایی و... در اولویت هستند پس از آن از طرف پسر نیز اقوام نزدیکش فرا خوانده میشوند و گفت و گو بین طرفین آغاز میشود.
ابتدا بزرگان موضوع خواستگاری را مطرح میکنند و یکی از بزرگان طرف دختر هم جواب مثبت میدهد بعد به جزئیات پرداخته میشود. پس از تعیین وضعیت مهریه و تنظیم صورت جهیزیه دو طرف راهی شهر برای عقد می شوند.
از سوی داماد معمولا برای نزدیکان عروس که شامل برادر، دایی، خواهران میشود هدیه ای خریداری میشود این هدیه یک جفت کفش یا یک روسری و یا پارچه و پیراهن و... است که در زمان های خیلی گذشته تعداد کفش ها حتی به شش جفت هم می رسید.
با قطعی شدن موافقت دو طرف زمینه مراسم شیرینی خوری فراهم میشود باید این خبرخوش به گوش همه برسد هر چند به قول سهراب سپهری «غنچهای میشکوفد اهل ده باخبرند». رساندن خبر به افراد سایر ایل و طایفه که معمولا نسبتی هم دارند، با پیکی صورت میگیرد، در درون یک روسری و یا پارچه که معمولا قرمز رنگ است مقداری قند و شکلات ریخته می شود و به پیک داده می شود تا خانواده ها را با تعارف کردن آن شرینی به دعوت بگیرند.
در مراسم شیرینی خوری معمولا میزبان اصلی خانواده دختر است ولی اقوام و نزدیکان نیز راهی خانه داماد میشوند. در آنجا نیز سرنا و دهل و شادمانی و شوق و رقص برپاست. پس از آنکه مهمانان طرف عروسی سر رسیدند و رقص زیبای کرمانج ها آغاز شد، خانواده داماد با اقوام راهی خانه عروس میشوند.
رقص در مسیر راه تا رسیدن به خانه عروس در پیشاپیش مردم با نوازندگی هنرمندان همراه میشود. خوانندگان محلی، کفزدن های ممتد، زنان لباس اصیل کرمانجی بر تن کرده شکوه و زیبایی خاصی به عروسی میبخشند. زنان نیز خوانچه (مجمع) بزرگی را بر سر دارند. در درون خوانچه کله قند، شیرینی یا شکلات برنج و ...نهاده میشود و خوانچه با پارچه ای قرمز و گاه سبز و نارنجی و زرد آراسته میشود. زنان در صفوفی زیبا و منظم به طرف خانه عروس حرکت میکنند.
اقوام دختر هم به احترام مهمانان داماد به استقبالشان میآیند. گاه گوسفندی نیز در پیش پای مهمانان قربانی میشود و آنگاه همه به سمت خانه عروس حرکت میکنند. بوی اسپند و زنی منقل برافروخته در دست گرفته که آن را در درون یک سینی نهاده است جلوه خاصی به عروسی میبخشد.
«قهلهند» یا شیربها، قبلا رایج بود و الان به ندرت وجود دارد. هر چند گروهی آن را مذموم میدانند ولی این رسم در فرهنگ از یک دیرینگی برخوردار است. پولی که به عنوان شیربها گرفته میشد از سوی خانواده عروس فقط صرف خرید جهیزیه عروس و لباس دامادی میشد.
بالاخره در شب شیرینی خوری ریش سفیدان و بزرگان، خوانچه ای که پار چه ای قرمز رویش کشیده شده بود با کنار زدن پارچه، دستمال ابریشمیرا میگشودند و پولی را که به عنوان شیربها به طرف دختر داده میشد را میشمردند و بعد به پدر عروس تحویل میدادند. پدر عروس نیز مبلغی را برمیگرداند تا گذشتی در حق دامادش کرده باشد.
پس از شمارش شیربها، دو نفر از بزرگان طرف عروس و داماد در بالای مجلس مینشستند و پس از فرستادن صلوات بر محمد و آلش تا یکی از آنان که دارای کبر سن و تجربه بیشتر بود، دو کله قند را در دست میگرفت و طوری دو کله قند را بر هم میزد که سر دو کله قند میشکست و در فاصله مناسب و یکسانی جدا میشدند.
با شکسته شدن کله قند هلهله و شادمانی و کف زدن ادامه مییافت. نخستین کار پس از آن تکه نمودن قندها بود که تکه های بزرگ بین مهمانان تقسیم میشد و تکه اول به داماد داده میشد. نوک قندها را نیز به خانواده عروس و داماد میدادند تا آن را به یادگار نگهدارند و شیرینی و حلاوت آن شب پرخاطره همواره در مقابل دیدگانشان باشد.
حالا عروس و داماد بیدغدغه ایل و آبادی با هم صحبت میکنند. پس از آن طرف داماد خانواده عروس را دعوت میکنند. عروس به رسم احترام صورت خود را میپوشاند. چادری که معمولا سفید رنگ است و داماد برایش خریده است را تا آنجا پایین میآورد که صورتش دیده نشود. عروس حتی گاهی تا چند ماه با پدر و برادران داماد و حتی با مادر او حرف نمیزند و به ندرت با نزدیکان او سخن میگوید.
هرگاه عروس، خانواده داماد را میدید سعی میکرد با آنان روبرو نشود و در صورتی که سوالی از او پرسیده میشد سعی میکرد با ایما و اشاره به سوال پاسخ دهد. این رسم نوعی احترام تلقی میشد. حسن کار این بود که تا مدتی ستیزه جویی لفظی، سخن چینی و ... به حداقل میرسید و عروس همچنان مورد احترام باقی میماند.
عروس و داماد در طول دوران نامزدی حق نداشتند با هم جایی بروند و کمتر اتفاق میافتاد با هم به مهمانی، سفر و.. بروند. هر قدر که عروسی طول میکشید داماد موظف بود عید برای عروس عیدی برد که معمولا پوشاک یا هدیه دیگری بود
با سپری شدن دوران نامزدی، برداشت محصول، بازگشت ایل از قشلاق و گاهی ییلاق، معمولا بهترین زمان برای عروسیهای کرمانجی است. قبل از آغاز رسمیعروسی داماد جهیزیه را خریده است. خانواده دختر نیز با دوختن تشک و لحاف و جاجیم و قالی و... جهیزیه دخترشان را آماده کرده اند. تا آغاز عروسی چیزی نمانده است. در مراسمیمختصر و کوچک نزدیکان داماد جمع میشدند با ترتیب دادن شامی، تقسیم کار میشود و گروهی از جوانان فردای آن روز برای تهیه هیزم عروسی دست به کار میشوند
گروهی کار خبررسانی را انجام میدهند و گروهی به دنبال هماهنگی عاشق ها، امکانات پخت وپز عروسی میروند. عروسی معمولا یک شبانه روز است از عصر شروع میشود و تا عصر روز بعد ادامه دارد این لیست حسنه باعث میشود شادمانی همچنان باشد. غمها رنگ ببازند. طولانی شدن عروسی به همراه نوازندگی هنرمندان چیره دست آبشار بلندی بود که غبار حزن و اندوه را از لوح جانها میزدود، و سرزندگی کردهای دلدادهء ایل و کوه و قبیله شاید ریشه در این شادمانی های مداوم دارد
حالا مردم جمع شده اند، سر از پی سر افراشته شده است. زنان با لباس های رنگارنگ که به بهار و خزان میمانند حضور دارند. پیرمردان با ترنم دلنشین رقص را آغاز میکنند.
حرکات هماهنگ زنان ملبس به پوشش کرمانجی، وقار و متانت و ابهت شان که به صورت دایره وار به رقص درآمده اند تماشایی است. دختران نوعروس معمولا روپوش قرمزرنگی بر سر و صورت میافکنند تا قابل شناسایی برای جوانان مجرد باشند، و جوانان مجرد شاید از میان دخترانی که روسری سفید رنگ دارند عشق خود را بیابند.
داماد مهمان 'براکه' است. او پس از آراستگی سر و صورت لباس دامادی را برتن میکند. تعدادی از جوانان به سراغ داماد میروند. داماد و براکه در کنار هم در میان شادی جوانان به عروسی نزدیک میشوند. نوازندگان به پیشواز داماد میآیند، او نیز شاباشی به عنوان هدیه میدهد. حالا همه منتظر داماد هستند. داماد وارد صحن عروسی میشود. با مهمانان احوالپرسی و روبوسی میکند. پس از احوالپرسی داماد وارد معرکه رقص میشود. دوستان و اطرافیان داماد هم رقص را آغاز میکنند. شاباشهای پیایی داماد توسط اطرافیان در این شب به یاد ماندنی است.
علاوه بر شیرینی خوری در مراسم عروسی نیز دست عروس و داماد حنا بسته میشود. « این آیین در نیمه شب اجرا میگردد که گروهی از جوانان و دوستان داماد، به همراه چند تن از زنان حنایی را که قبلا آماده کرده اند برداشته به خانه عروس میروند تا آیین ویژه حنابندی را به جای آورند. در این مراسم دست داماد به وسیله براکه و دست و پای عروس به وسیله «دسته خا» حنابندی میشود و در پایان داماد بر سر عروسش نقل و شیرینی و سکه میپاشد.»در این شب نیز نزدیکان عروس و داماد با آواز و ساز تا پایان کار حنابندان، عروس و داماد را همراهی میکنند.
زیباترین قسمت عروسی شاید، بخش آوردن عروس از خانه پدری به خانه داماد است. معمولا در نزدیکهای ظهر و پس از رقص و کشتی به سراغ عروس میروند. داماد سوار بر اسب با تعدادی از جوانان به تاخت و تاز میپردازد. مردم به سمت خانه عروس راهی میشود. رقص زنان و مردان پیشاپیش مهمانان و جمعیت شیرینی خاصی به این مراسم میدهد. نوازندگان و خوانندگان خوش قریحه نیز در مسیر مشغول هنرنمایی هستند.
عروس آراسته است با لباس کرمانجی برتن، با پارچه قرمز رنگی که بر سرش افکندهاند و سنجاقش زدهاند، عروس باید خانه پدری را با تمام خاطراتش ترک کند. معمولا در هنگام بردن عروس از خانه پدری رسم است که یاران داماد یک شی را از خانه عروس برمیدارند که ممکن است لیوان، قاشق یا... باشد.
قبل از بردن عروس معمولا پدر یا براکه دستمالی را که در درون آن نان نهاده شده است بر کمر عروس میبندد. برای بستن نان به کمر عروس چیزهایی از قبیل بردن خیر و برکت به خانه داماد ذکر می شود.
چون عروس تازه از راه رسیده و از سوراخ و سمبه های خانه خبری ندارد پس بهتر است که این اول غذای داماد را از خانه خود همراه داشته باشد تا در ضمن تشکری هم از داماد به عمل آمده باشد.
علاوه بر موارد فوق در مورد فلسفه نان به کمر بستن میتوان به این دو مورد اشاره کرد. نخست این که خانواده عروس از سر نداری و فقر دخترشان را شوهر ندادهاند و دوم این که بیانگر این مفهوم باشد که عروس از خانه پدری با یک لقمه نان ساده و پنیر راهی خانه داماد شده است و غرور و تکبر و زیاده خواهی را از خود دور کند و زندگی در کام خود و داماد تلخ نکند.
قبل از بیرون بردن عروس از خانه پدری باید هدیهای به دایی داده شود تا اجازه خروج دهند. آنگاه عروس را بر اسب سوار میکنند. در جلوی عروس پسر بچهای بر اسب سوار میشود.«آنان معتقدند با این کار نخستین فرزند عروس و داماد، پسر میشود سپس داماد با اسب، به پیشواز عروس میرود.» مردم دست زنان و شادی کنان، همراه با آوای سرنا و دهل و کفهای ممتد به طرف خانه داماد حرکت میکنند. حالا عروس و داماد سوار بر دو اسبند. بالا بلندتر از همه پیش میروند، مردم بر گردشان حلقه زده اند. معمولاً قبل از رسیدن به خانه داماد در محلی وسیع و هموار عروس سوار بر اسب میماند. داماد از اسب به زیر میآید و سیب و انار و قندهایی که در یک سینی چیده شده است را در دست میگیرد. داماد انار یا سیب اول را بر میدارد و در جیبش میگذارد تا به عروس تقدیم کند. براکه سینی پر از انار و سیب را در دست دارد. حالا داماد و براکه در کنار هم، عروس در میانه، با فاصله ای 20 تا 30 متری سوار بر اسب ایستاده است و همه مردم آنسوتر از عروس منتظر گرفتن سیب و انار و قندهای عروسیاند. شوق جوانان برای گرفتن سیب و انارهای عروسی تماشایی است.چون جوانان بر این باورند؛ آنان که انار را بگیرند زودتر داماد میشوند.
رسیدن عروس به منزل داماد:
حالا عروس به منزل داماد رسیده است. بوی اسپند، شادی مردم، دست زدن و شوق و هلهله، عروس از اسب پیاده نمیشود، باید ابتدا پدر داماد هدیهای به او بدهد. این هدیه میتواند یک یا چند راس گوسفند باشد.
سر شب پس از عروسی، خانواده داماد از خانواده عروس دعوت میکردند و مهمانانی از طرف خانواده عروس و داماد گرد میآمدند و کفگیر را به دست عروس میدادند که آن شب، به شب «کفگیر به دست» معروف است و عروس از فردای آن شب وارد امور خانه و خانه داری و جریان عادی زندگی میشود و به این شکل است که یک زندگی با تمام سادگی و به دور از زرق و برق و تجملات برگزار می شود.
سال گذشته به یک عروسی زیبای کرمانجی دعوت شدیم اینجا روستای سنگ دیوار اطراف لایٔین در شهرستان کلات نزدیک مرز ترکمنستان است. لباس زنان این منطقه با کردهای کرمانج ساکن در خراسان شمالی کاملا فرق داره، فکر می کردم به دلیل نزدیک بودن به ترکمنستان حتما از آنها تاثیر گرفته اما نکته جالب اینه که به گفته خودشون چندان شباهتی به لباس آنها هم ندارد.
________________________________________
A few miles from Kalat Naderi, Khurasan Razavi, lies a small village with its own little customs. These women who are dancing while swinging their colorful skirts are from Kormanj tribe. A tribe located in the northeast of the country originating back to hundreds years ago when they were forced to relocate here.